ماه پری خاتونماه پری خاتون، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

مهربانو,خاتون خوب خانه

دومینوی غافلگیری شادی

کادو قبل ازاین،هربار که می خواستم کادویی واسه ی کسی آماده کنم یه ناراحتی بزرگ برای گلپری خانوم بود که چرا من کادو ندارم،پس کادوی من چی.... هر بار هم با هزار داستان وسناریو موضوع رو رد می کردیم. این بار بهش گفتم بیا کمکم کن برای عالینا وجنت،دو تا دختر_کوچولوی_دوستداشتنی، هدیه آماده کنیم،اولش خوش وخرم اومد،بعد کم کم غر غرهاش شروع شد،این بار ولیخودم خیلی ارومتر بودم،داشتم فکر می کردم که این بار جطور باید سناریو بچینم وچی بگم که خودش گفت:این کاغذ کادو گلداره برای من خوبه،هدیه ی من رو با این کا کادوکن گفتم:هدیه ی تو؟.بدو بدو رفت توی اتاق و برگشت،یه جفت از جورابهاشو ازکمد آورد وگفت مثلا اینا هدیه ی منه،برام کادو کن.خیلی خ...
15 تير 1400

پس از ماه ها🥰💖🥰💖🥰💖🥰

یه مهمونی دعوت شدیم خیلی خوب بود پس از ماه ها از خونه در اومدیم چندساعتی واقعا از میزبان محترم سپاسگزاریم که لحظات خوب وخوشی را برامون رقم زدن... روز خیلی خوبی بود 💗💖💗💖💗💖💗💖💗💖 🥰🌹🥰🌹🥰🌹🥰🌹🥰🌹🥰🌹 💚🧡💚😉💚🧡💚🧡💚🧡 ...
24 خرداد 1399

سرگرمی پفی امروز 🥰😍

به به چه شیرینی هایی هایی چه پفی هایی چه شیرینی پفی هایی پیشنهاد داداش جونم داداش گل وگلابم البته اونایی که روشون دونه خرفه بود بعدا به این بشقاب اضافه شد برای خوردن در کنار چایی عالیه اینم سرگرمی امروز به امید روزی که پروازها اوکی بشه بتونیم بیاییم عزیزانمون رو ببینیم دوباره برگردیم پیش باباجون 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 💗💖💗💖💗💖💗💖💗💖 ...
23 خرداد 1399

یه قلب داغ وخوشمزه

مامانی داشت نون می پخت که من بیدارشدم خوابالود خوابالود در حال که داشتم چشمهامو می مالیدم گفتم مامانی نون قلبی هم بپز وچند دقیقه بعد یه قلب داغ ونرم وخوشمزه توی دستم بود وشروع کردم به گاز زدن 😇😇😇😇 ...
15 خرداد 1399

باران برنج بازی

این هم از دست ورزی امروز 😅😅😅😅😅😅 کلی برنج.... خیلی خوب بود آخرسر هم بارون برنج بازی کردیم لابلای موهای من ومامان پر شده بود از دونه های برنج خوش گذشت 😊😊😊😊😊😊😊 منتظر خرداد بودیم که برگردیم به وطن عزیز وکلی دیدار انجام بدیم ولی فعلا که خبری از پروازها نیست ان شالله به زودی برقرار بشن ولی تا اون روز با همین کارها باید روزهای تکراری وپر از تنهایی مون رو سپری کنیم واقعا دلتنگ شدیم ولی چاره ای نیست باید صبور بود باید آرام بود وباید خوش بود و باید زندگی کرو حتی در دلتنگی بسیار 😐😐😐😌😌😌😌🥰🥰🥰🥰🤗🤗🤗🤗🤗 ...
10 خرداد 1399

برنج بازی وخنده وخوردن غذای خوشمزه

دست ورزی امروز ..... برنج خام معمولا قبل از پخت برنج با مامانی بررسی نی کنیم تا آشغال نداشته باشه بهم من دقایقی باهاش بازی می کنم وبعد می گم مامانی کارم تموم شُ ُ ُ ُ ُ ُ ُد😅😇😊😉🙃 خیلی کیف کردم بعدش بر نج رو شستیم ریختیم داخل قابلمه ی آبجوش با سیر وپیاز ودارچین تفت داده شده بعد عدس پخته ها اضافه کردیم ومنتظر شدیم عدس پلوی خوشمزه حاضر بشه توی این فاصله هم کشمش پاک کردیم دوتا دستگیره آورده بودم دادم دست مامانی و گفتم برنج رو بیار بخوریم مامانی گفت عزیزم میدونم گرسنه ای احساست رو درک می کنم ولی باید صبر کنیم غذا بپزه من ناراحت شدن ودراز کشیدم کف زمین مامانی یه ظرف کشمش...
31 ارديبهشت 1399

دست ورزی....در زیر سه سال باعث رشد پیوندهای مغزی ست👐👏🤝🤲👊✊😊😍🥰

حرکت دست ورزی امروز.... آرد بازی من واسه ی نون ِ صبحانه ی امروز به مامانی ،سفارش نونِ دخترخانوم دادم 😇😇😇😊😊😊🥰🥰🥰🥰 مامانی هم برام پخت حتی یه آقا پسرهم واسه ی داداش جونم پخت نون تازه ی خونه خیلی خوش مزه است از مامانی کلی تشکر کردم وبا کلی ذوق صبحانه خوردیم مامانی کمی زودتر از ما بیدار میشه  تا خمیر نون رو اماده کنه بعضی روزها موقع پختن نون من وداداشی هم بیدار میشیم وهر کدوم یکی دوتایی نون می پزیم نون تابه ای هم سریعه هم راحته هم بسیار خوشمزه بعد از ظهر هم رفتیم برای گربه خوشگله شیر ریختیم اینقدر بامزه بامزه می خورد که نگو کلاغ ها هم اون عقب ...
29 ارديبهشت 1399

بازی با شیر😋🤭🤭🤭😄

امروز قرار بود مامانی ماست وپنیر درست کنه منم هی میگفتم بیا بازی بیا بازی مامانی گفت دخترم کمکم می کنی  شیرها رو از یخچال بیاری؟ گفتم البته که میارم چهار تا بطری شیر آوردم مامانی قابلمه رو گذاشت وسط آشپزخونه وگفت بیا شیرها رو بریزیم داخلش درب شیرها رو باز می کردیم ومی ریختیم داخل قابلمه قلپ قلپ صدامی داد خیلی بامزه بود  مامانی گفت بذاریمش روی گاز تا بجوشه گفتم نه من می خوام بخورم سوپ درست کنم کار دارم باهاش مامانی گفت باشه یه قاشق بهم داد گفت بخور عزیزم چندقاشق خوردم بهد گفتم لیوان بده با لیوان هم کمی شیر بازی کردم کمی هم خوردم کنی هم ریختم روی لب...
25 ارديبهشت 1399