ماه پری خاتونماه پری خاتون، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه سن داره

مهربانو,خاتون خوب خانه

دومینوی غافلگیری شادی

1400/4/15 2:35
148 بازدید
اشتراک گذاری

کادو قبل ازاین،هربار که می خواستم کادویی واسه ی کسی آماده کنم یه ناراحتی بزرگ برای گلپری خانوم بود که چرا من کادو ندارم،پس کادوی من چی.... هر بار هم با هزار داستان وسناریو موضوع رو رد می کردیم. این بار بهش گفتم بیا کمکم کن برای عالینا وجنت،دو تا دختر_کوچولوی_دوستداشتنی، هدیه آماده کنیم،اولش خوش وخرم اومد،بعد کم کم غر غرهاش شروع شد،این بار ولیخودم خیلی ارومتر بودم،داشتم فکر می کردم که این بار جطور باید سناریو بچینم وچی بگم که خودش گفت:این کاغذ کادو گلداره برای من خوبه،هدیه ی من رو با این کا

کادوکن

گفتم:هدیه ی تو؟.بدو بدو رفت توی اتاق و برگشت،یه جفت از جورابهاشو ازکمد آورد وگفت مثلا اینا هدیه ی منه،برام کادو کن.خیلی خوشحال شدم، راحت شدم از فکر وخیال😅😄😘 گل پسری که از دورشاهد گفت وگوی ما بود،اومد نزدیک وگفت:عه....منم هدیه می خوام ،کلاه نقاب دار بافتنی شو داد گفت لطفا اینم برای من کادو کن.😳😅 کادوکردم وتقدیمشون کردم. یاد تکنیک_آینه افتادم که قبلا توی کتابهای_کودک خونده بودم،هر چیزی که بچه می گه همونو تکرار کنی،اینطوری به خودت وکودک زمان میدی

تا برای مسئله ی مورد اختلاف وناراحتی،راه حل مناسب پیدا کنی،بدون دعوا ودرگیری اضافه وانصافا خوب راه_حلی هم داد گل پری جون🥰😇 هدیه دادن،خیلی حس خوبی داره از همون اولش که فکر کنی برای کی هدیه ببری،چی ببری،کاغذ کادوش چی باشه،وقت در نظر بگیری وببری بعش بدی،خیلی لذت بخشه به بهانه ی هدیه،خرید میریم،چرخی میزنیم و......الی آخر. این روزها که مشکلات برای مردم دنیا ومردم وطنم از در ویوار میباره، با خودم فکر می کنم به اشتراک گذاشتن این مشکلات وزوم کردن روی اونها،در حالی که همه خبر از موضوع داریم

داریم با عمق وجودمون درک می کنیم، چقدر کارگشا وکمک کننده ست،با خودم می گم من_چه_کمکی_میتونم_بکنم؟به این نتیجه میرسم که فقط وفقط به یک نفر غریبه که از عزیزان وکسانم نیست،حس خوبی بدم برای دقایقی....شاید کم کم این حس خوبها رشد بکنه وهر کسی بتونه به یک نفر لحظاتی شاد، هر چند کوتاه ،هدیه بده تا رنج این دنیای_دردآور رو برای همدیگه کمتر وکمتر کنیم...تنها کاری که از دستم برمیاد.....💫 عالینا وجنت ،جای همیشگی،کنار یه خیابون اروم،زیر سایه ی درخت نبودن ،مادرشون ولی بود روی همون تشک خاکی وصله دار،

هدیه ها رو به مادر دادیم وخداحافظی کردیم. دومینوی_غافلگیری_شادی راه بندازیم؛با یک سیب با یک بادکنک،با فقط یک لقمه ی غذا ،با یک لیوان شیر خنک،برای کسی که انتظارشو نداره....با هرچیزی،هرچیزی🥰دنیامیشه قشنگترم باشه اگر خودمون...

پسندها (1)

نظرات (0)