بسیار گرم......وبسیارشادمان......
امروز روز عرفه ست
همراه با
مادرنرگس
بابابزرگ
دایی سعید
مامانی وداداشی گلم
اومدیم به قم
هوا بس ناجوانمردانه گرم است.....
ولی دلیل نمیشه نخندم وکتاب نخونم
وهمچنین موهای داداشمو برس نزنم
داداش جونم هم
داره کم کم حوصله ش سر می ره
داره سرخودشو گرم می کنه
بعد دعا رفتیم توی بلوار دم حرم
اب وحوض وفواره و
بستنی وآبمیوه و....
و ...اینا...
خوش گذشت
تازه قبلش هم سوار,ماشین برقی ها شدیم از ابتدای بلوار
اومدیم به انتهای بلوار
خوب بود
غروب هم اومدیم جمکران
بادکنک بازی کردیم با داداش جونم
کلی هم بدو بدو کردم اینور اونور
خیلی خوش,گذشت
بعدش هم که دایی حمید اینا
ملحق شدن بهمون
دیگه خیلی بیشتر خوش گذشت
یه شام خوشمزه خوردیم در کنار دایی جان اینا
اابته به لطف دایی جان
غذا رو از غذاپزی قوام,خ سمیه خریده بودند
واقعا خوشمزه بود,منم کلی خوردم وکیف کردم
زیارت خوبی بود
راستی نماز هم خوندم
همیشه به سفر
همیشه زیارت
همیشه سیاحت
همیشه دورهمی.....
همیشه خوش باشیییییییییییییییییییییید