از نخ خوری تا پارچه بازی......
خییییییای خوشحالم,خییییلی.....
مشخصه,نه؟!
به به چه عکسایی....
مامان جونم,چه هنرایی بلده....
به به....
هنر عکس های قاب دار رو نمی گم ها....
چند روزی رو که اراک مهمون خونه ی باصفای
بابابزرگ ومادر نرگس بودیم,
مامان جونم این لباسای خوشگل رو واسم دوخت
با همین چرخ خیاطی....
منم هی نخ خوردم....
مامان جونم هی از من گرفت...
دوباره من خوردم...
ولی بالاخره,از یه زمانی متوجه شدم....
ودیگه نخ نخوردم......
از همون موقع بود که...
پارچه خوردم......
وای بعدش فهمیدم که
میشه پارچه بازی هم کرد
شماهم امتحان کنید...
خیلی باحاله....خییییییییلی....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی